کد مطلب:180025 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:253

ازدواج شهربانو در زمان خلافت عمر
شهربانو یكی از دختران یزدگرد سوم بود. قبل از آنكه ایران به دست مسلمانان فتح شود، شهربانو شبی در خواب دید كه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وارد ایران و كاخ مدائن شد و همراه امام حسین علیه السلام نزد او نشست و امام حسین علیه السلام را به او (شهربانو) نشان داد و فرمود:

«ای دختر پادشاه عجم! من تو را نامزد حسین علیه السلام نمودم.»

سپس در شب بعد، حضرت فاطمه علیهاالسلام را در عالم خواب دید. وارد ایوان كاخ شد و خطاب به شهربانو گفت:



[ صفحه 15]



«تو نامزد پسر من، و عروس من هستی. به زودی مسلمانان بر شما پیروز می شوند و تو اسیر آنان می گردی. نگران مباش كه به زودی در مدینه بی آنكه دستی به تو برسد، به وصال شوهر آینده ات (پسرم حسین علیه السلام) خواهی رسید.»

حضرت فاطمه علیهاالسلام در همان وقت اسلام را بر من عرضه كرد و من اسلام را پذیرفتم.

سرانجام در زمان خلافت عمر، سپاه اسلام پیروز شد، گروهی از بانوان اسیر شدند. یكی از آنها شهربانو بود. مردم مدینه گروه گروه برای تماشای شهربانو اجتماع كرده بودند ولی او بانویی عفیف و باشرم بود و چهره ی خود را پوشانده بود... [1] .

امام باقر علیه السلام فرمود: «هنگامی كه دختر یزدگرد را (به عنوان اسیر) نزد عمر آوردند، دختران مدینه برای تماشای او سر می كشیدند. هنگامی كه وارد مسجد شد، مسجد از پرتوش درخشان گشت. [2] عمر به او نگریست. او رخسار خود را پوشید و به فارسی گفت: «اف بیروج بادا هرمز» (وای! روزگار هرمز سیاه شد). عمر (كه زبان فارسی را نمی دانست) گفت: آیا این دختر به من ناسزا می گوید؟، سپس متوجه او شد تا او را بفروشد. امیرمؤمنان علی علیه السلام به عمر گفت: «تو حق این را نداری، اختیار انتخاب را به خودش واگذار كن، هر مردی را كه او به شوهری برگزید، مهریه اش را از سهم بیت المال



[ صفحه 16]



همان مرد، حساب كن.» عمر رأی علی علیه السلام را پذیرفت و به شهربانو اختیار داد. شهربانو جلو آمد و دستش را بر سر حسین علیه السلام نهاد. (و به این ترتیب حسین علیه السلام را به عنوان همسر برگزید). علی علیه السلام به او فرمود: نامت چیست؟ او پاسخ داد: جهانشاه.

حضرت علی علیه السلام فرمود: بلكه نام تو شهربانویه باشد. سپس به حسین علیه السلام فرمود:

یا اباعبدالله لیلدن لك منها خیر اهل الارض:

ای حسین! حتماً از این دختر، بهترین شخص روی زمین برای تو متولد می شود.» [3] .

و مطابق بعضی از روایات، علی علیه السلام به او گفت: نام تو چیست؟ او در پاسخ گفت: «شاه زنان» (یعنی برترین زنان).

حضرت علی علیه السلام به فارسی به او فرمود: نه، شاه زنان (برترین زنان) نیست مگر دختر محمد (فاطمه علیهاالسلام) كه سرور بانوان است، و تو «شهربانو» هستی. [4] .

به این ترتیب امام حسین علیه السلام با شهربانو ازدواج كردند و پس از مدتی امام سجاد علیه السلام از او چشم به جهان گشود.

از این رو در مورد امام سجاد علیه السلام گفته می شد كه او ابن الخیرتین (فرزند دو برگزیده) است. زیرا برگزیده ی خدا از عربها «هاشم» و از عجمها فارس بود. و ابوالاسود دئلی در این خصوص این



[ صفحه 17]



شعر را سرود:



و ان غلاماً بین كسری و هاشم

لاكرم من نیطت علیه التمائم:



«پسری كه از یك سو به هاشم و از سوی دیگر به كسری (پادشاه ایران) می رسد گرامی ترین فرزندی است كه به او گردنبند [5] آویخته اند.» [6] .


[1] رياحين الشريعه، ج 3، ص 11 تا 14 - بحار، ج 46، ص 11.

[2] كنايه از اينكه حاضران در مسجد با ديدن جمال او، شاد و شگفت زده شدند.

[3] اصول كافي، ج 1، ص 467.

[4] دلائل الائمه طبري، ص 82.

[5] با توجه به اين كه رسم بود براي حفظ از چشم زدن، به گردن كودكان برجسته، گردنبند مخصوص مي آويختند.

[6] اصول كافي، ج 1، ص 467 - بحار، ج 46، ص 4.